عکس های آبان ماه 95
تا هجده ماهگی از اتفاقات قشنگ اولین روزهای هجده ماهگیت اینه که من از دِبید به ماما و سعید از دَعید به بابا تغییر کرده کلمات رو تقریبا میتونی بگه البته اگه دلت بخواد از همه جالبتر به قندان میگی گَندان قربونت برم من فکر کن با این پسر بری سینما مامانی کتری قوری خریده بود تا بازش کردیم سریع کارتنش رو گذاشتی زیر پات تا قدت بلند شه و قشنگ تلویزیون نگاه کنی البته فقط چند ثانیه بود چون چشمای قشنگت ناراحت میشه خدا رو شکر خیلی فهمیده و باهوشی تا چیزی رو واست توضیح میدیم سریع میفهمی و دیگه اون کار رو انجام نمیدی. امان از اینکه صبح جمعه بخوای بخوابی و ی پسر سحرخیز بیاد بوست کنه و نذاره بخوابی بابا سعید کاملا خو...